These words refer to feeling slightly guilty and shy about something you have done.
این واژه ها به معنای احساس گناه و یا احساس شرم هستند.
Ashamed implies that the thing you did that you feel guilty about is morally wrong or bad.
از این واژه وقتی استفاده می کنیم که احساس شرمندگی می کنیم برای انجام دادن چیزی که از لحاظ عرفی و یا از نظر اخلاق بد است.
He was ashamed that he had been caught stealing.
او احساس شرمندگی کرد که در هنگام دزدی دیده شد.
Embarrassed is often used instead of ashamed.
شما می توانید از embarrassed هم استفاده کنیم.
I was too embarrassed to admit I was wrong.
خیلی شرمنده بودم که بپذیرم که حرفم نادرست بود.
In more literary contexts, if someone is or looks abashed, they are embarrassed. You can also use the word shamefaced.
از این دو واژه جدید می توانیم در موقعیتهای رسمی تر استفاده کنیم!
She looked at the floor, abashed.
او به کف اتاق خیره شد با شرمندگی.
He stood shamefaced at the door, looking at the vase he had just knocked to the ground.
او با شرمندگی در حالیکه لب در ایستاده بود به پارچ آبی که شکسته بود نگاه کرد.
If someone feels sheepish, they feel slightly embarrassed or ashamed because of something silly that they have done.
از این واژه وقتی استفاده می کنیم که شما کمی احساس شرمندگی می کنیم برای کار احمقانه ای که انجام داده ایم.
She startled, then gave him a sheepish smile as she picked up her dropped papers.
او از جا پرید و بعد با یک لبخند از روی شرمندگی و شرم به او نگاه کرد و مدارکش را از روی زمین برداشت.
If someone feels very ashamed, you could say that person is mortified.
اگر احساس شرمندگی خیلی زیاد باشد می توانید از این واژه استفاده کنید.
She'd be mortified if she knew she'd upset her family.
او احساس شرمندگی بسیار می کرد اگر می فهمید که خانواده اش را ناراحت کرده.
If you feel ashamed because you know you have done something wrong, you could use the word guilty.
شما می توانید از این واژه تحت عنوان احساس گناه کردن استفاده کنید.
I feel so guilty about forgetting her birthday.
من احساس گناه می کنم که تولدش را فراموش کردم.
You could use the word humiliated when people are so ashamed that they lose respect for themselves.
از این واژه تحت عنوان احساس تحقیر می توانیم استفاده کنیم.
Feeling betrayed and humiliated, she considered quitting her job.
با احساس تحقر شدن و خیانت شدن به او فکر ترک کردن شغلش را در سر داشت.
پس شما حالا هشت واژه برای بیان احساس شرمندگی در خدمت دارد!
پس با اعتماد بنفس بیشتری می توانید شرمنده باشید!!!!
1. Ashamed
2. Abashed
3. Embarrassed
4. Guilty
5. Humiliated
6. Mortified
7. Sheepish
8. Shamefaced